معنی بهره مندی
لغت نامه دهخدا
بهره مندی. [ب َ رَ / رِ م َ] (حامص مرکب) کامیابی و تمتعو بختیاری و سعادتمندی. (ناظم الاطباء):
ز تاجت آسمان را بهره مندی
زمین را زیر تخت سربلندی.
نظامی.
مندی
مندی. [م ُ ن َدْ دا] (ع اِ) جای آب دادن اسبان و خران، یقال: هذا مندی خیلنا. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). جای آب دادن اسبان. || جایی که شتران در میان دو نوبت آب چرا می کنند. (ناظم الاطباء). || (ص) ترشده و نمناک شده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
بهره بهره
بهره بهره. [ب َ رَ / رِ ب َ رَ / رِ] (ق مرکب) بخش بخش. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین).
شکوی مندی
شکوی مندی. [ش َ وا م َ] (حامص مرکب) شکوه ناکی. گله مندی. شکایت مندی. (ناظم الاطباء).
وسوسه مندی
وسوسه مندی. [وَس ْ وَ س َ / س ِ م َ] (حامص مرکب) وسوسه داشتن. (فرهنگ فارسی معین).
فسوس مندی
فسوس مندی.[ف ُ م َ] (حامص مرکب) غمگینی. دلتنگی:
داری سخنی بدین بلندی
وآنگه تو بدین فسوس مندی.
نظامی.
شیوه مندی
شیوه مندی. [شی وَ / وِ م َ] (حامص مرکب) شیوه گری. (ناظم الاطباء). رجوع به شیوه گری شود.
زیان مندی
زیان مندی. [م َ] (حامص مرکب) ضرر. مضرت. مقابل سودمندی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده ٔ قبل و دیگر ترکیبهای زیان شود.
فارسی به انگلیسی
Enjoyment
فرهنگ عمید
بهرهمند بودن، دارای بهره و نصیب بودن، کامیابی،
فرهنگ فارسی هوشیار
حل جدول
نام های ایرانی
پسرانه، از نامهای امروزی زرتشتیان
معادل ابجد
316